امشب خرابم !
خیلی خراب!.....بیشتر از اونی که فکرش رو بکنی .
دیشب رفته بودم نماز مغرب وعشا مسجد جامع اسلامیه
اونجا اصغر رو دیدم ....خیلی آدم باحالیه .....از غواصان والفجر 8
صدای گرمی داره .... از اون مداح هاست که بعداز جنگ خیلی کم خونده ولی صداش هنوزم آسمونیه !
یادش بخیر اواخر خرداد 67دعای کمیل خونه شهید علی لطفی .دو روز بعداز شهادت شهید هادی جوادی ......چه حالی داشت ... سیل اشک بود که روی صورت بچه ها می دوید.....
درست یادمه مردها توی زیر زمین خانه بودند و خواهران طبقه همکف .بچه ها از جبهه برگشته بودند ...بوی غریبی و حسرت بسته شدن راه شهادت داشت همه را می کشت ....هادی جوادی شجاع هم به خیل شهدا پیوسته بود .... مگه می شد گریه نکرد.
همه نشسته بوند وبرق ها خاموش ...فقط یه فانوس روشن بود جلوی اصغر....همه منتظر بودند اصغر دهان باز کنه تا عقده های دلشون رو خالی کنند ....خیلی سخت بود فراق شهدا..... جانسوز بود جانسوز....
فضا تاریک بود . یه نورضعیف هم از پنجره زیر زمین به اصغر می تابید....اصغر نتونست نشسته بخونه .....بلند شدبه دیوار تکیه دادو بی مقدمه دل همه رو آتیش زد:
مو کز سوته دلانم چون ننالم
مو کز بی حاصلانم چون ننالم
نشسته بلبلان با گل بنالند
موکه دور از گلانم چون ننالم
.......
.......
امشب خیلی خرابم!....
هنوز طنین هق هق گریه ها و فریاد ناله ها و سوز مناجات اصغر توی گوشمه ...
ای کاش اون نواها توی شهرما ادامه داشت !......
موکز سوته دلانم......